تحليل رمان «اللصّ والکلاب»اثر نجيب محفوظ با الگوي ساختاري کلود برمون
بحث في مجلة نقد ادب معاصر عربي جامعة يزد - http://mcal.yazd.ac.ir
چکیده | |
شیوه روایتی رمان «اللصّ والکلاب» اثر نجیب محفوظ، به گونهای است که میتوان آن را با الگوی ساختاری کلود برمون، زبانشناس و روایتشناس ساختارگرای فرانسوی ارزیابی نمود. برمون پیشنهاد کرد به جای آن که کارکرد در معنای مورد نظر پراپ را به عنوان کوچکترین واحد روایت در نظر بگیریم، توالی منطقی چند کارکرد را به عنوان واحد اساسی مدّ نظر قرار دهیم؛ به این ترتیب، امکان ارزیابی داستانهایی را که در الگوهای ساختاری پراپ نتیجهی مطلوب نمیدهند، میسّر نمود. پژوهش حاضر با روشی توصیفی- تحلیلی، نشان میدهد که بسیاری از شگردهای داستانپردازی نجیب محفوظ در رمان مذکور، بر اساس الگوی ساختاری کلود برمون قابل تطبیق است؛ زیرا رمان مذکور به دلیل برخی ویژگیهای خاص روایی و ساختاری، از جمله ناکامی شخصیّت اصلی یعنی «سعید مهران» در پایان داستان، در قالب الگوهای دیگر به ابهاماتی برمیخورد که در قالب الگویی ساختاری برمون، حل شده و بلکه حوادث آن معنادار و قابل توجیه هم میشوند؛ چرا که از نقاط قوّت نظریهی برمون، انشعاب دوگانهی کارکردهاست که امکان انتخاب قهرمان در هر کارکرد را در نظر گرفته است؛ لذا احتمال شکست یا پیروزی برای او وجود دارد و به این وسیله، تحلیل داستانهایی از این دست را فراهم مینماید. این رمان، سه کارکرد: امکان (استعداد)، فرآیند و پیامد را در خود دارد. روایت آن دارای توالیهای مرتبط و معناداری است و انواع توالیهای ساده- مرکب و زنجیرهای- انضمامی- پیوندی از آن قابل استخراج هستند که این مسأله، حاکی از ذوق سرشار و توان آفرینندگی نویسنده آن است. |